نتایج جستجو برای عبارت :

ثبت دیتای احساسات (3) - تمییز دوست پسر و خواستگار

خواستگار صوری برای دختران در قبال دریافت پول!
خراسان نوشت:
به تازگی صفحاتی در فضای مجازی در حال فعالیت هستند که خدمتی غریب و بدیع ارائه می‌دهند؛ ارسال خواستگار صوری به تمام شهرهای ایران!
بهانه این اجاره خواستگار، که با هزینه‌ای بالای صدهزار تومان انجام می‌شود نیز کسب آبرو و اعتبار بین اقوام و آشنایان بیان شده است.
در واقع فردی به عنوان خواستگار پا پیش می‌گذارد تا خانواده دختر بتوانند به دیگران اعلام کنند که دختر آن‌ها نیز خواستگار دار
دختره نوشته ۵۰۰ تا خواستگار داره 
 
 
 
 
 
 
من هر چی فکر میکنم میبینم ۵۰۰ تا خواستگار خیلی زیاده،
فکر کنم باباش اینو گذاشته تو دیوار...
‌.....................................................................................
اوضاع مملکت دارد بسویی پیش میرود که 
 
 
 
شبهای جمعه اموات برای ما فاتحه می خوانند
 
 
 
شادی روح زنده ها الفاتحه......
 
عروس بزرگه رو به همگی : 
حتی من همین الانش هم خواستگار داشتم !! 
عروس وسطی : منم منم اینقدر خواستگار داشتم و الانم دارم !!
عروس کوچکه : منم داشتم ولی نه الان ! تا قبل ازدواج خواستگار داشتم الان دیگه خواستگار ندارم و خوشحالم من باب این ! 
برادران گرامی همه سکوت نموده و به این حرفا فقط گوش نموده !
من تو اتاق بودم و تو دلم گفتم : مثلا که چی این حرفا الان چه معنا دارد ؟ الان شما هر کدومتون شوهر دارین جلوی شوهراتون اینا رو میگین میخواین چی رو ثابت کنید
دوسم داره خیلی ...
وقتی امروز گفت خواستگار اومده برام و من گفتم جوابت چی بوده ،بعد چند دقیقه جواب داد ،تو این تایم واقعا پریشان شدم  ،من که هی اذیتش میکردم که زودتر ازدواج کن برو و کلی سر به سرش میزاشتم ولی فهمیدم یه حسی دارم بهش ...ولی 100 درصد مطمعن نیستم ،پس مثل قبل آرام میرم جلو ببینم چی پیش میاد.
تو این 6 ماه طوری تغیرر کرده که اصلا قابل تصور نیست اوون فرد 6 ماه قبل کجا و این کجا ،آدم جدید شده
نمی دونم چی منو دوست داره ،کلی خواستگار خوشتیپ و پولد
نزدیک ۶صبح است و من هنوز توی تخت از این پهلو به آن پهلو می شوم. چند هفته ای است سرم شلوغ تر از قبل شده. بیشتر پول در می آورم. چند موقعیت کاری خوب را رد کرده ام و ایضا چند خواستگار خوب تر را. می دانید برعکس آدم های دیگر پول و کار و خواستگار همیشه دنبالم می آیند. مامان می گوید چرا مثل بقیه دخترها رفتار نمی کنی. باید از خدایت باشد که هر چه سنت بیشتر می شود خواستگار بیشتری پیدا می‌کنی! غمگین می شوم که چرا برای مامان یک دختر عادی نیستم. چرا هزار سال است ت
سلام
من ترم آخر کارشناسی‌ام، کنکور ارشد امسال ثبت نام کردم ولی انگیزه و حوصله ارشد خوندن ندارم، از طرفی خواستگار زیادی هم ندارم. دلیل من واسه عدم تمایل به ارشد، ازدواج نیست بلکه می خوام برم سرکار، اون هم معلمی که خیلی دوستش دارم و حس می‌کنم رسالتی هست که باید هر چه زودتر انجامش بدم...
اما خانواده م میگن برو ارشد بخون که توی دانشگاه خواستگار پیدا کنی!، حق دارن نگران هستند چون بقیه دختران واسه شون حداقل ماهی یه خواستگار میاد ولی من سالی سه تا
من یه دختر 24 ساله هستم و معلم. 
از نظر قیافه عادی و از نطر وضع مالی خانوادگی متوسطیم . 2 خواهر و 1 برادر بزرگتر از خودم دارم که‌ هیچ کدوم از اون ها ازدواج نکردن. اون ها هم تأ حدودی شاغل هستند. شاید خیلی از شما فکر کنید که‌ دختر معلم خواستگار زیاد داره اما این موضوع اصلا در مورد من‌ درست از آب در نیومده! تا 2 سال قبل خیلی به‌ ازدواج فکر نمیکردم و همین باعث شد که‌ اون تعداد کمی خواستگار رو هم که‌ داشتم جواب رد بدم، البته خیلی ناراحت نیستم چون آمادگ
سلام
من آرشیو خانواده برتر رو می خوندم خیلی سوالاتی دیدم که یه دختر مذهبی کجا بره که خواستگار مناسب براش پیدا بشه که جواب ها مسجد و هیئت و این جور جاها بود.
ولی سوالی ندیدم که یه دختر غیر مذهبی باید کجا بره که دیده بشه، من خودم دختر ۲۱ ساله ای هستم، ظاهر خوبی دارم و خدا رو شکر زندگی خوبی داریم، خانواده و وضع مالی خوب، از فامیل ها هم خواستگار دارم ولی ازدواج فامیلی رو اصلا نمی پسندم به جز اقوام کسی نیست که منو ببینه نه اطراف مون نه دانشگاه، چون ر
اگر به همسر یا خواستگار خود شک کرده اید که در مورد موضوعی به شما دروغ می گوید و قصد دارید بفهمید آیا واقعا دروغ می گوید یا نه این مقاله را دنبال کنید . در این مقاله روش های تشخیص راست یا دروغ بودن گفته های افراد را می آموزید .
 
ادامه مطلب
سلام به همه
دلم گرفته و شب های بسیاریه که با گریه میخوابم و روز همه ش افسرده و دل مرده ام، جریان از یک خواستگاری شروع شد؛
من دختری بودم که خواستگار کمی داشتم، فقط یک دونه خواستگار رسمی رد کردم، اونم در سن کم و چون واقعا هیچ چیزی از زندگی مشترک حالیم نبود، ولی بعد اون نمیدونم چی شد هیچ وقت خواستگاری نداشتم و اصلا به چشم نمیومدم، انگار خدا بختم رو بست و از نگاه جنس مخالف منو انداخت، تو مراسمات و دانشگاه با اینکه همه میدونستن چقدر خوش اخلاقم ول
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
سلام.من دختر هستم 28 ساله و شاغل . از یک طرف دوست دارم ازدواج کنم از طرف دیگه وقتی خواستگاری میاد کلا حالم خراب میشه و از ازدواج فراری میشم.
وقتی اون خواستگاری به سرانجام نمیرسه ی نفس راحت میکشم. از خودم تعجب میکنم که چرا اینطوریم؟ کلا وقتی خواستگاری نیست دنبالشم. وقتی پیش میاد افسرده میشم و میخوام زودتر تمام بشه.
اضطراب شدید میگیرم . من باید چیکار کنم ؟ ممنون میشم راهنماییم کنید.

مطالب مرتبط :
چرا ازدواج سخت شده و چرا خیلی ها خواستگار کم دارن
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
سلام
من به این که سن ازدواج رفته بالا کاملا واقفم و حالا به دلایل مختلف که موضوع بحثم نیست، ولی به نظر شما اینکه یکی میاد میگه چرا هیچ کسی منو نمیگیره یا چرا هیچ کسی نمیاد خواستگاریم یا کجا برم شوهر پیدا کنم ... یه خورده نازیبا نیست؟  همه ی جذایبت یک خانم مگه به غرورش نیست ؟ مگه به مستقل بودنش نیست؟ 
بازم میگم همه دل شون میخواد ازدواج کنن . به مرد و زنش هم ربطی نداره. ولی اینکه یه نفر علنا بیاد بگه  هیچ کسی منو نمیگیره ، جز اینکه یه تصور بد تو ذهن
سلام 
من یه دختر 25 ساله ام، در مورد عدم توانایی در تصمیم گیری، اون هم در این سن میخوام صحبت کنم. میخوام یه سناریو تکراری از همه خواستگاری های رسمیم رو تعریف کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
من با یک پسر شروع کردم به صحبت کردن، من گوش میدم، آشنا میشم، در نهایت هیچ تصمیمی نمیتونم بگیرم و چون نمیتونم تصمیم بگیرم رد می کنم... و این چرخه ادامه دارد ...
یا یه چرخه دیگه رو تعریف کنم پسره میاد ازش خوشم میاد منتها به خاطر ترس از اینکه نکنه اشتباه میکنم یهو پشی
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
همیشه به ازدواج فکرمیکردم ولی دلم نمیخواست تا قبل از تموم شدن دانشگاه وارد این مسائل بشم.هر وقتی هم که کسی ازم میپرسید چرا شوهر نمیکنی سریع میگفتم مگه من چندسالمه؟!تقریبا از ۱۳سالگی خواستگار داشتم ولی به هیچکدوم اجازه ی اینکه رسما بیان خونمون خواستگاری رو نمیدادیم و منم نمیدونستم اصلا مراسم خواستگاری چیه و چجوری برگزار میشه.یه روز مامانم شروع کرد به حرف زدن درمورد ازدواج و اینکه برای دختر فلانی خواستگار اومده و اون هم بااینکه سنش کمه قبو
سلام به همه کاربران محترم خانواده برتر و تمام کسانی که این پست و میخونن
یکی دو سالی هست که توی خانواده برتر هستم با نام کاربری zahra.khanom ، من دختری هستم مذهبی و چادری که ۱۹ سالمه و چند وقت دیگه میرم تو بیست سال، چهره م اون طوری که بقیه میگن خوب و جذابه، قدم هم متوسط، هیکلم هم وخوب و پر، (البته با باشگاه رفتن ساختمش! ، عینکی و دانشجو هستم.
چند وقتی هس که خیلی ذهنم درگیر خاستگار و خاستگاری شده، شاید بخندید ولی تا حالا واسه ازدواج کردن، تفریبأ خیلی ن
سلام
به خاطر ترس از خیانت همسر حاضر به ازدواج نمیشم
هیچ وقت نتونستم مرد ها و زن هایی را که خیانت میکنن رو درک کنم. خوب راستش من هر وقت این جور اخبار را شنیدم زجر کشیدم ولی همیشه سکوت کردم، حالا میشه بگین چه طور میتونم این مشکل را حل کنم؟ چون واقعا احساس تنهایی میکنم ولی همین ترس باعث رد کردن خواستگار میشه.
چه طور میشه یه مرد واقعی را از بقیه تشخیص داد؟، خودم باید چه کارهایی انجام بدم تا این زجر را نکشم ؟، آیا درسته بگم مردانی که اهل دوستی با جن
پارسال عید:
 
اپیزود اول:
مامانم یه روز درحالیکه تو اشپزخونه داشت چایی میریخت و صورتش هم اون ور بود گفت اگه یه خواستگار برات بیاد که بگه قبلش باهم آشنا بشیم بیرون بریم نظرت چیه؟
من: :|
مامانم: البته ما الردی ردش کردیم (لبخند ملیح راضیانه) (حالا مامانم انگلیسی نمیگه وسط حرفاش، ولی درکل :دی)
 
ظاهرا خواهر مادر خواستگار مربوطه از همکارای دخترخالم بوده و عنوان کرده پسر اوشون هم تهران تحصیل و کار نموده، لذا درخواست آشنایی دادن که پسره تو تهران با من
سلام
دختری بین 25 تا 28 سال هستم که دو هفته پیش برام یک خواستگار اومد. پدرش دوست بابام بود. خواستگاری به درخواست خانوادم بیرون از منزل برگزار شد.
ایشون خواستگار دومم بودن. قد 160. مثل خودم . لاغر. ولی خوش قیافه بود. کارش طوری بود که اصلا مرخصی نداشت. بعضی اوقات شب ها باید میرفت سرکار. ماهی 3 تومن درآمد. خونه و ماشین داشت. پدر معتاد ولی کار کن بود و خانواده پولدار. 
سطح پوشش خواهرانش به ما نمیخورد. من اهل پوشش و حجابم ولی چادری نیستم و آستین بلند و شال م
جشن فارغ‌التحصیلی می‌تواند یکی از قشنگ ترین مراسم‌های تحصیلی باشد به همراه احساسات خوشایند زیاد؛ من هم همین را تصور می‌کردم اما هر روزی که به تاریخ موعود نزدیک می‌شوم، حجم اعصاب خوردی و احساسات بدم شدیدتر می‌شود.
جشن فارغ‌التحصیلی را دوست ندارم چون هم کلاسی‌ها با رفتارهای رئیس‌مابانه احساس بدی به من منتقل می‌کنند و احساس ناراحتی می‌کنم.
جشن فارغ‌التحصیلی را دوست ندارم چون با رویاهایم خیلی متفاوت است، همراهی نیست تا کنارم باشد و م
سلام 
راستش این چیزی که میخوام بگم شاید بهش بخندید یا ...، اما واقعا برام دغدغه شده و کلافه ام کرده... من یه دختر دم بختم با خانواده ای با آبرو و با شخصیت که واقعا تو  زندگیم آرامش دارم و کلا خانواده خوبی دارم الحمدلله... اما روم نمیشه خواستگار تو خونه راه بدم و یه جورایی خجالت میکشم ...
خونه مون نوسازه و داخلش خوبه اما بیرونش!، یعنی چطوری بگم..!؟، نمای بیرونش خوب نیست و هر چی به بابام میگم نماش رو درست کن اما...، تا حالا صد بار هم خواهر و برادرهام  به
انتخاب همسر از بین چند خواستگار خوب
 
 
 
انتخاب همسر خوب
 
شاید داشتن چند خواستگار بطور هم زمان، احتمالا در آغاز امر ظاهرا جذاب و شورانگیز به نظر برسد. ولی درواقع چنین موقعیتی چالشی بزرگ برای یک دختر است. سختی این حالت در این است که وی از بین چند مورد ازدواج، باید یک فرد را برای ادامه روابط و تشکیل زندگی مشترک انتخاب کند و تصمیم گیری و انتخاب در این وضعیت میتواند اسان نباشد.
ادامه مطلب
سلام 
من دختری ۲۹ ساله هستم و میخوام به موضوعی اشاره کنم که ندیدم اینجا ازش حرفی شده باشه.  ۶ ساله خواستگار دارم، اما به خاطر این که قیافه‌ شون به دلم نمی‌نشست، نتونستم ازدواج کنم، من به دنبال پسر خوشگل نیستم، همین که به دلم بشینه کافیه، این مشکل اکثر دخترهاست، هر وقت خواستگار میاد کفری می‌شم از این که چرا این بار هم نشد انتخاب کنم؟ 
خود پسرها هم رعایت نمی‌کنند که باید یه سنخیتی بین ظاهر، فرهنگ و سواد هر دو طرف باشه، و میرن خواستگاری د
سلام دوستان عزیز
صحبتی که دارم یه درخواست هستش از کسانی که تو موقعیت شبیه خانواده من هستن ممنون میشم بهش توجه کنید .
یه خانواده 6 نفره هستیم، 3 تا خواهر دارم و پدرم بشدت تعصبی ،من دختر دوم خانواده هستم و شاغلم، 23 سال دارم، همه خواهرها 3 سال با هم اختلاف سنی داریم، خواهر بزرگترم هم شاغل هستش، برای ازدواجش خواستگار داره اما خیلی مشکل پسنده و اگه خواستگاری برای ما بیاد علنا مخالفت میکنه، یعنی کسی جرات نمیکنه بگه خواستگار دارم. 
یه دختر جوون باید
سلام دوستان
من حدود دو سال با دختری بودم و رابطه ما فراز نشیب هایی داشت، ولی در کل خوب بودیم. ایشون در این مدت خواستگارهایی داشتن ولی همه رو رد میکردن تا اینکه خواستگار براشون اومد و پدرشون گفتن باید ازدواج کنید، با وجود مخالفت دختر پدرشون گفتن باید ازدواج کنی وگرنه قید خانواده ت رو باید بزنی ، دختر مورد علاقه بنده هم از یه مرحله ای کم آورد و گفت دیگه نمیکشم تو هم برو تا از دست من و خانوادم راحت بشی ولی هر چی گفتم بمون گفت نه دیگه نمیتونم.
ببین
بارها در خانواده برتر سواالاتی از خانم ها مطرح شده که چرا خواستگار میره و برنمیگرده، یا اینکه چرا خواستگار برام معرفی میشه اما خواستگاری نمیان؟! میخوام تجربه خودم رو بگم. شاید پاسخی باشه برای دخترانی که براشون سواله.
سال گذشته برادر ما، دختر خانمی رو جایی دیده بود و پسندیده بود، (شناختش در حد فقط اسم، فامیل،آدرس خونه، سلام و خداحافظ بود). اومد به خانواده اطلاع داد و گفت یک همچین فردی هست، برید ببینید آمار بگیرید چه جوریاست و این ها کی هستند
این ایمانی که در خواستگار از طرف دین ملاک شمرده شده در چه حدی است؟ برای روشن شدن بحث مثالی میزنم؛
آقایی رو در نظر بگیرید که نماز نمیخوانند ولی روی حلال و حرام خیلی حساس هستند، آیا همین شاخصه حلال و حرام برای با ایمان بودن ایشان کافی نیست یا حتما باید نماز بخوانند ؟
تا به حال از چندین استاد این سوال رو پرسیدم و جواب آنها این بوده که نماز خیلی مهم است کسی که نماز نخواند مورد مناسبی نیست ولی اگر این اهمال در سایر امور دینی اش باشد که به زندگی مشت
میخواستم از دوستان نظر بخوام
به نظرتون برای آشنایی غیر سنتی به جز محیط دانشگاه و کار چه جاهایی مناسبه؟
چه جوری باید غیر سنتی آشنا بشیم و آشنایی هم در حد یک سری اطلاعات باشه و بعد خانواده رو در جریان بذاری. مثلا یک سری کلاس ها یا مکان ها و کانون هایی که قشر تحصیل کرده و جوان فعال هستند کجاهاست؟ و به نظرتون چقدر امکان آشنایی غیر سنتی وجود داره؟، یا باید چطوری برخورد کنیم وقتی با این موارد مواجه شدیم. 
من دختر چادری ام، قبلا از این موردها توی دا
سلام
یه چیزی منو تو زندگیم آزار میده، خیلی وقته این صفحه رو دنبال میکنم دیدم خیلی ها از مشکلات شون صحبت کردن منم گفتم مشکلی که دارم رو اینجا بگم ...
من دختری هستم که دارم وارد سن ۲۶ سالگی میشم، دو سه سال پیش یه خواستگار فامیل داشتم ردش کردم، پدرم خیلی بهم فشار آورد جواب مثبت بدم چون مورد مناسبیه، ولی من هیچ علاقه ای به این خواستگار نداشتم، ترسیدم تو زندگیم اثرات منفی بذاره نخواستم گند بزنم به زندگی خودم و یکی دیگه .
همه گفتن علاقه بوجود میاد بع
سلام
دوستان بنده دختری هستم که قراره برام خواستگار بیاد؛
ما خیلی کم جمعیتیم، برای همین اومدم اینجا تا نظرات شما رو هم بدونم و برادری هم ندارم که از دید مردونه خودش منو راهنمایی کنه.
چیزی که ذهنم رو درگیر کرده چند تا سوال زیره که هم پسرها هم خانوم های باتجربه لطفا جوابم رو بدین:
1- موقع ورود خواستگار و خونواده شون بهتره من هم همراه خونواده م به استقبال برم یا بعدا بیام واسه خوش آمد گویی؟ 
خونه ما یه جوریه که اگه بخوام از اتاق بیرون بیام درست رو
فکر اینکه حدودا یه ماه دیگه باید با خانواده برم عید دیدنی خونه فامیلا از همین الان داره عذابم میده.
 
‏دیت اول فقط دوست من که یه ربع نگذشته پسره پاشد گفت ببخشید من قیافه و ظاهر خیلی برام مهمه، رفت
 
 اونجایی که همه دخترا یه خواستگاردکتر داشتن که از قضا ردش کردنمیخواستم از همه دخترا خواهش کنمدکتر ها رو یه کم دوست داشته باشن:)) 
اولین بار که موفق شدم ویندوز نصب کنم پیش خودم گفتم دستخوش پسر ، دیگه وقتشه بری سفارت تا مقدمات استخدام تو  مایکروسافت
سلام به دوستان خانواده برتر
من دختر ۲۱ ساله و دانشجوی ترم سه مشاوره  هستم، پدرم در نوجوانی من فوت شد و من با مادرم زندگی میکنم. راستش سوال من در مورد ازدواج هستش. من تو شرایطی هستم که هم تنهایی خیلی بهم فشار میاره و هم نیاز های جسمی خودم رو دارم. 
از طرفی یه مساله ای هست که من به دلیل اضطراب زیادی که دارم حتی میترسم که خواستگار راه بدم چون عزت نفس پایینی دارم و روم نمیشه رو در رو با خواستگار حرف بزنم و بخاطر همین مادرم هم که این قضیه رو میدونن نظ
سلام
19 سالمه، امسال به احتمال زیاد دانشگاه قبول میشم، نمی شه گفت میخوام سوال بپرسم ولی میخوام در مورد یه موضوعی که چند روزه ذهنم رو درگیر کرده حرف بزنم ...
همیشه درس خوندم و درس خوندم، تا حالا دوست پسر نداشتم، اینکه بگم تا حالا به پسری فکر نکردم یه دروغ محضه، خب بوده که در مورد کسی با دوستامون با هم حرف زدیم، مسخره کردیم و خندیدیم ولی تا حالا با کسی دوست نبودم و تا حالا کسی رو دوست نداشتم، یعنی عاشق نشدم، اینکه بگم وای من فلانی رو خیلی دوست دارم
کی گفته سن یه عدده؟بازیکن های فوتبال هر چه قدر هم که خوب باشن از یه سنی به بعد دیگه نمیتونن اون بازیکن سابق باشننمونه اش همین رونالدو که کسی نمیتونه انکار کنه بازیکن بزرگیه ولی پرز احساس کرد دیگه مثل سابق نیست و فروختش به یوونتوس و تو یووه هم افتش مشهودهبرای خانم ها تو یه بازه سنی خیلی خواستگار میاد ولی اگه خواستگارها رو رد کنن دیگه معلوم نیست خبری از خواستگار باشهبرای اقایون هم تا یه سنی ذوق و شوق ازدواج رو دارن وقتی سنشون از یه بازه ای گذشت
وقتی خیلی یهویی تو ساعت استراحتم، زندگیمو مرور میکنم وتوخاطراتم غرق میشم و خودمو اطرافیانی که به نوعی در خاطره هام نقش دارن یا نه!فقط از تو خاطره هام رد شدن اونم به اشتباه یا با بودن خودم کنارشون، به عنوان یه دلگرمی یه مُسکن، شدن یه خاطره کم رنگ حتی یه گوشه ای از ذهنم، با خودم میگم؛کاش آدما، تو زندگیشون، هیچوقت عاشق کسی نشن که بعدها، با یادآوری اون شخص،حالشون از خودشون بهم بخوره!یه وقتایی اشتباهی، آدمای اشتباهی رو دوست داریم، امیدوارم هیچو
اگه دوست داشتن هامون همراه با احترام نباشه هیییچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون احساس صرف باشه و همراه با آگاهی و شناخت نباشه هیچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون با در نظر گرفتن سلایق و علایق و احساسات طرف مقابلمون نباشه هیچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون رو نتونیم کنترل کنیم و به وابستگی تبدیل بشه هیچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون این طوری باشه دیگه اسمش دوست داشتن نیست.
اسمش خودخواهیه.
حواسمون به واژه هایی که به کار میبریم باشه.
قداست واژه
وقتی خیلی یهویی تو ساعت استراحتم، زندگیمو مرور میکنم وتوخاطراتم غرق میشم و خودمو اطرافیانی که به نوعی در خاطره هام نقش دارن یا نه!فقط از تو خاطره هام رد شدن اونم به اشتباه یا با بودن خودم کنارشون، به عنوان یه دلگرمی یه مُسکن، شدن یه خاطره کم رنگ حتی یه گوشه ای از ذهنم، با خودم میگم؛کاش آدما، تو زندگیشون، هیچوقت عاشق کسی نشن که بعدها، با یادآوری اون شخص،حالشون از خودشون بهم بخوره!یه وقتایی اشتباهی، آدمای اشتباهی رو دوست داریم، امیدوارم هیچو
با ایران موندن واقعا قراره چی بشه؟
یه کسخول مثل جدی بشم؟
بچه ها من ناراحتم.
من فکر میکنم نیاز دارم که برم سخنان جدی و کار ها و رفتار هاش رو ببینم؛ مسخره ش کنم و بهش بخندم. تحقیرش کنم.
نمیدونم چمه و چی شده.
من عصبانیم.
نمیدونم باید جدی رو بکشم یا خودمو

حس میکنم به یه روانشناس احتیاج دارم.
هنوز سردرگمم. خیلی سردرگمم. عصبانیت حس میکنم. ظلم و دروغ حس میکنم. حسم دیگه بهش خوب نیست. هیچوقت فکر نمیکردم فانتزیم این بشه که یه روز بیاد دنبالم و برینم بهش. اصل
سلام
۲۷ سالمه. مدتی با دختر آشنا شدم و قصد ازدواج باهاش رو دارم. موردی که هست اینه که من سطح سوادم دیپلمه و کارگرم. ایشون درسش خوبه. یعنی خیلی خوبه. معدل سال آخر دبیرستانش شده ۱۹ و ۷۵. این طور که پیداست میخواد درسش رو ادامه بده و دانشگاه بره و در آینده شغلی پر درآمد از طریق رشته ای که میخواد بخونه داشته باشه. در تصمیمش هم جدی هست.
الان موردی ذهنم رو مشغول کرده، این که اختلاف سطح سواد در آینده مشکل ساز نمیشه؟، نشه اون طوری که بخواد خودش رو بالاتر ب
کرونا و کودکان
چون بعلت قرنطینه اجازه برگزاری مراسم وجود ندارد در منزل شرایطی فراهم کنید که کودک سوگواری کند ، اگر می‌خواهد گریه کند اجازه بدهید گربه کند و خودتان هم گریه های خود را از آنها مخفی نکنید ، اما گریه های بیش از حد هم آسیب رسان است .
 
میتوانید برای کودک جعبه ای بسازید به نام جعبه احساسات و از آنها بخواهید احساسات خود را بنویسند و یا نقاشی کنند و داخل آن جعبه بیاندازند و اگر دوست داشتند به شما اجازه دیدن نقاشی یا خواندن احساسات خود
مجموعه ای از حالات مانند، خشم، تنفر، شادی، عشق، اندوه، آرزو، ترس و... احساسات هر فرد را تشکیل می دهند. حرکات کسی که می خندد، برای هر فردی قابل فهم است. ایما و اشاره در سرتاسر جهان معتبر و بیانگر احساسات و عواطف انسان و از ویژگیهای ذاتی وی هستند. وجود احساسات به انسانها کمک می کند که با هم ارتباط بر قرار کنند. احساسات بیانگر وضعیت روانی افراد بوده و برای رفتار مناسب در شرایط مختلف بسیار مهم هستند.
سلام
من دختر معمولی هستم از نظر سطح خانواده و تحصیلی، کارشناسی ارشد مهندسی تموم کردم، یک کار نیمه وقت دارم، سرم به کار و زندگی خودمه، اهل دوستی و ... نیستم، شدیدا هم احساس نیاز میکنم که ازدواج کنم. هم از نظر تمایلات جسمی و هم روحی.
دوست دارم کنار کسی باشم و دوست دارم در 30 سالگی مادر شده باشم،27 سالم هست، از سمت خانواده هم دارم کم کم داره بهم فشار وارد میشه که برای چی ازدواج نمیکنم، دارم دچار افسردگی میشم و روحیه ام ضعیف شده.
خواستگار قبلا بیشتر
ساعت نه شب بود . از خانواده خواستگار هنوز خبری نبود ‌. طاقت پدر جان طاق شده بود ، رو به مادر کرد و گفت : شاید نمی خواهند بیایند . حدود ساعت ۱۰ بود که بالاخره خواستگار ها آمدند ؛ از چهره پدر داماد چیزی معلوم نبود اما معلوم بود که مادر داماد دلش راضی به این وصلت نیست . خواهر داماد را هم اگر کارد می زدی خونش در نمی آمد . آقا جان کلی از کمالات عروس خانم گفت  . مادر جان هم چشم به گل های فرش دوخته بود تا از نگاه های سنگین خواهر و مادر داماد در امان بماند ؛
میخواهید ازدواج کنید ولی چرا خواستگار ندارید؟ پیشنهادات دوستی زیادی داشته اید ولی کسی برای خواستگاری نمی آید؟ با اینکه خوشگل هستید هنوز خواستگار ندارید؟ آیا بخت شما بسته شده است؟ در این مقاله به این سوال بزرگ “چرا خواستگار ندارم” می پردازیم.
چرا خواستگار ندارم؟ مقصر کیست؟
دامنه مقصران این اتفاق بسیار گسترده است. برخی افراد نابرابری درآمد و ثروت را سرزنش می کنند، برخی دیگر انگشت خود را به سمت کاهش اعتقادات مذهبی می دانند و برخی دیگر شغ
وقتی   جایگاه سوم شخص مفرد به خودم میدم و تمام اتفاقات را مرور میکنم ،اینکه پسری حدود ۷سال خواستگار دختری  که،  دختر  هربارِ  بهش جواب منفی داده،پسری که عاشقِ و دختری که هیچ علاقه ای نداره ، منطقم میگه به اون دختر بگو  فرصت شناخت و زمان بده به این پسر  .اما...اما وقتی میشم خودم ،میشم بهامینی که از سال ۹۲ تا الان نمیدونم چند بار اما همیشه به خواستگاری های این فرد جواب رد داده و مجدد چند روزی این پسر دوباره خواستگاری کرده،ذهنم قفل میشه و احساسم
احساسات واقعی با بیانی مجازی


یکی از مهارت ها در هوش هیجانی،بیان احساسات می باشد.

همه ما وقتی ناراحت  و یا خوشحالیم، به دنبال کسی می گردیم که با او
صحبت کنیم. وجود شبکه های اجتماعی این نیاز را مورد توجه قرار داده است.
یعنی لازم نیست تلفن را بردارید و به دوست یا خواهرتان تماس بگیرید. بلکه
با یک
ادامه مطلب
1. ی روزی یکی بهم گفت برای داشتنت و این که دوست منی نماز شکر خوندم ولی ...
احتمالا این حرف رو به هزار نفر دیگه هم زده
اگر اینجایید و یکی هست که این رو بهتون گفته بدونید که چرت گفته :دی
 
2. دوستی دارم به شدت مذهبی و از خانواده خیلی خوب و اصیل و انصافا خوش قیافه. تعریف میکرد خواهرش ی خواستگار داشته و همه چی اوکی بوده و معرف خیلی خوبی داشته و قرار عقد و ... گذاشته شده. ولی این دوست ما دلش شور میزده باز. بدون اطلاع خانواده خودش یک روز پا شده رفته محل کار پس
به نام خدای قلب ها
بیان احساسات بیشتر از اون چیزی که فکر میکنید به دردتان میخورد. بیان احساسات برای مواقعی که دوست دارید با دیگران در موضوعی همدلی و یا همدردی کنید یا دوست دارید که دیگران در موضوعی با شما همدلی و یا همدردی کنند بسیار کمک کننده است. زیرا اگر آن طرف احساسات خود را بیان نکند شما از کجا می خواهید متوجه مشکل او شوید؟ همینطور برعکس. یعنی اگر شما احساسات خود را بیان نکنید طرف مقابل از کجا میخواهد متوجه مشکل شما شود؟ 
ادامه مطلب
برخلاف شبهای ماه رمضون هر سال که تا سحر بیدارم، امشب تصمیم گرفتم بخوابم.
دو ساعت گذشته و من خوابم نمیبره. این پشه ی بوق هم راحتم نمیذاره و تلاش های من برای کشتنش بی نتیجه مونده.
خسته ام از خواستگار رنگ رنگ
پس کجا هستی تو ای یار قشنگ؟
همین الآن سرودمش!
خدایا!
کجاست همون که عاشق منه؟ که تو می بینیش و من نمی بینم!
امان از این اشتباهیا...
سلام
می خواستم بدونم سر کتاب باز کردن و گرفتن دعاهای قرآنی برای ازدواج کار درستیه؟
من اصلا به این چیزا اعتقاد نداشتم... ولی چند بار اتفاق افتاده که خواستگار میاد و چند جلسه میگذره و همه چی خوب پیش میره و کسی که کوتاه میاد هم منم. و خواستگارها در پی جلب رضایت من... اما دقیقا وقتی که فکر میکنم دیگه وقتشه جواب بله قطعی بدم بدون اینکه دلیلش رو بفهمم طرف میذاره میره. فقط یه خداحافظی ساده میکنن بدون اینکه دلیلی بگن. منم روم نمیشه بپرسم چی شده.
یا مثلا ا
میخوام یه اعترافی بکنم 
من از اینکه آدمها دوستم داشته باشن میترسم احساس میکنم لیاقتشو ندارم ولی عاشق اینم که ادمهارو دوست داشته باشم و بهشون عشق بدم 
طبعا وقتی اینکارو میکنم ادمها فکر میکنن من هم قابل دوست داشته شدنم ولی اینطوری نیست درحالی که اینطوری هست 
خل شدم ؟ بعید نیست :)))
شاید بخاطر این باشه که من یه دورانی از خودم بدم میومده و متنفر بودم یه دوران طولانی بعد الان دارم خودمو دوست میدارم اما هنوز بخشی از من اون احساسات رو داره و این مسی
من ۳۱ سالم هست یه خواستگار دارم که شرایطش بد نیست، ایشون دو ماه قبل از اینکه به من پیشنهاد ازدواج بده بینی شو جراحی کرده، من با این مساله واقعا مشکل دارم ایشون دماغش واقعا مشکل  خاصی نداشته الان هم نسبتا طبیعی هست ولی خب چون صورتش ظریفه و الان هم بینیش کوچیکه من اصلا خوشم نمیاد. 
البته بهش نگفتم چون قصد دارم نکات منفی شو بهش بگم احتمالا میگم بهش. ایشون هر مساله ای رو من عنوان کنم در جهت اصلاح اون تلاش میکنه ولی این یکی رو که نمیتونه دیگه کاریش
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم ... دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه ... پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببینم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم ...

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
سلام دوستان 
من دختری ۲۶ ساله از یه شهر بزرگ هستم که لیسانس پرستاری دارم و طرح میگذرونم، پدرم کارگر و از نظر مالی سطح پایین هستیم ولی در ازدواج من سخت گیری نمی کنم اصلا برام مادیات مهم نیست این دوره پسرها خیلی سخت میگیرن.
من موارد زیادی خواستگار داشتم ولی هیچ کدوم حتی زنگ نزدن جواب بگیرن هر چی هم فکر میکنم میبینم من چه مشکلی دارم برای همین اینجا دارم پیام میذارم که از شما نظرات تون رو بپرسم از نظر ظاهری خوشگل هستم ولی از لحاظ جثه ریزه میزه هست
سلام
خواهران گرامی، شما دوست دارین همسر آیندتون چیکاره باشه؟، یعنی این طور که شواهد و قرائن نشون میده بعضی از دخترها دوست دارن همسرشون کارمند باشه یا هر شغلی رو پسند نمیکنن، مثلا خود من لیسانسم ولی جدیدا یه سوله کوچیک زدم و چند تا گوسفند آوردم و میخوام شغلم رو ادامه بدم با وجود مخالفت پدر و مادر و خانوادم چون به این کارم هم علاقه مندم.
یعنی از بچگی کار با حیوانات رو دوست داشتم، ولی پدر و مادرم میگن نه، مخصوصا خواهرهام. چند تا کار بهم پیشنهاد
سلام خدمت دوستان عزیز
من سوالم اینه که خدا که میدونست آقایون به طوری فطری از قیافه یه دختر خوششون میاد، پس چرا واقعا چرا من و اون هایی که از زیبایی هیچ بویی نبرده ایم رو این جوری آفریده ؟
من قبلا آرایش میکردم، اما متاسفانه پوست صورتم حساسیت داره به لوازم آرایش و رفتم دکتر پوست و نزدیک 200 هزار تومان پول دکتر دادم و دکتر بهم گفت پوست تو حساسه دیگه نباید آرایش کنی . 
پسران واقعا حاضرین با دختری که هیچ چیز خاصی تو صورتش نیست ازدواج کنید، معلومه که
مارسی شیموفنویسنده ،سخنران جهانی و رهبر تحولامکان ندارد که بتوانیم همه اندیشه هایمان را زیر نظر بگیریم .پژوهشگران به ما میگویند که ما در روز حدود شصت هزار فکر داریم.میتوانید تصور کنید چقدر خسته خواهید شد اگر سعی کنید همه شصت هزار فکر را کنترل کنید؟خوشبختانه راه ساده تری وجود دارد و آن احساسات ماست.احساسات ما به ما میگویند که در مورد چه چیز می اندیشیم.
ادامه مطلب
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
من گدا و تمنای وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلا
سلام
1- آیا این ظلم به زن نیست که:
در وضعیت فرهنگی تک همسری کنونی ، این امر کاملا مشهود و بدیهی است که یک مرد دارای یک نوع شرایط می تواند بین صدها و یا هزاران زن دارای همان شرایط انتخاب کند ولی یک زن با همین شرایط باید منتظر پسندیده شدن یک نفر بماند و اگر چنین اتفاقی افتاد اما این خواستگار باب میلش نبود ممکن است شانس ازدواج را برای همیشه از دست بدهد.
لام بنده ۳۲ ساله و دارای شغل رسمی. خواستگاری دارم که ۳۴ سالشونه و دانشحوی ارشد هستن ولی شغل و درآمدی ندارند. هیچ سرمایه ای هم نداشتند. قبلا فوق دیپلم فنی با زحمت بسیار و چند ترم مشروطی گرفتند و دو سه سالی مشغول به کار شدند ولی چون اون شغل را دوست نداشتند رها کرده به سربازی رفتند و دوباره وارد دانشگاه شدند و یکی از رشته های انسانی در حیطه علوم تربیتی را تا فوق لیسانس خوندند. من به خاطر نداشتن شغل و درآمد نمیدونم چه جوابی بهشون بدم. سه چهار ماه هم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم
تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارمبرای پشت کردن به آرزوهای محالبه خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارمتو را برای دوست داشتن دوست می‌دارمتو را به خاطر بوی لا
من از زمانی که یادم میاد سرم توی کتاب و درس بود وقت خیلی از کارهای دوستام رو نداشتم البته علاقه ای هم به بازیگوشی های دوران نوجوانی نداشتم یکی از دوستام اهل محلمونه با هم بزرگ شدیم یکسال و نیم فاصله سنیمونه وقتی شانزده سالمون شد راهمون خیلی جدا شد پریسا رفت سراغ دوست پسرو خوش گذرونی من موندم و کتابام یکسال بعد مادرش دید اوضاع داره خراب میشه به اولین خواستگار شوهرش داد پنج سال بعدم برگشت خونه پدرش چون ازدواجش ناخواسته بود و الان توی خط خیلی ا
ما دوست معمولی ایم، اون عاشق یکی دیگستما دوست معمولی ایم، به روی هم نمیاریم احساسمون رو
ما دوست معمولی ایم، از دلتنگیش دارم دق میکنم
ما دوست معمولی ایم، هیچ گزینه ی دیگه ای نیس
شب تا صبح تو بغل هم میخوابیم، ما دوست معمولی ایم
بهم میگه تب داری؟ ما دوست معمولی ایم
دستم رو میپیچم دور گردنش، ما دوست معمولی ایم
واسه دیدنش لحظه شماری میکنم، ما دوست معمولی ایم
دوسش دارم، ما دوست معمولی ایم
ما دوست معمولی ایم، من عاشقش نیستم
سلام دوستان 
دختری ۲۱ ساله هستم در آستانه ازدواج، مشکلی که ذهن من رو درگیر کرده خواهرم هست که ۱۰ سال پیش ازدواج کرد و دقیقا در سن من شوهرش که به خواستگاریش اومد یه آدم باشخصیت خیلی محترم بود که به شخصه من خیلی براش احترام قائلم.
همون موقع خواهرم گفت نمیخوام چون با ظاهرش مشکل دارم اما همه گفتن ظاهر و مال چند ماه اول زندگی عادی میشه و از این حرف ها، بالاخره بعد از چند ماه با صحبت های مادر و پدرم قبول کرد و عقد کردند، اوایل عقد که اصلا میگفت روم نم
❤️بعضی اشخاص از ابراز علنی احساسات خود هراس دارند. می توانید از همسرتان بخواهید تا درباره احساسات منفی خود توضیح بیشتری دهد. با این کار از شدت ناراحتی او می کاهید
❤️از او بپرسید از کدام عمل یا کدام حرف شما دلگیر شده است؟ وقتی به جواب او گوش می دهید حالت تدافعی نگیرید، به جای آن از روش برخورد همدلانه و شیوه خلع سلاح استفاده کنید. در عبارات او واقعیتی بجویید. اگر ناراحت هستید، اگر احساس می کنید که تحقیر شده اید، احساسات خود را همان طور که گفت
هرگز فکر نمیکردم،
سر اینکه فکر میکنم که توی مثلا جامعه غرب اینقدر به مرد فشار میارن و اذیتش میکننش و این انصاف نیست،
یا مثلا سر نحوه نگاهم به دنیا،
اینقدر ادم و مخصوصا پسر از من خوششون بیاد!
هر شبی که مهمونی میرم به این میرسم.
درسته که خدا به بعضیا نه قد میده نه هیکل نه قیافه نه پول، ولی میبینی یهو یه طرز تفکر میده و سر همون خواستگار میاد واسه ادم :))
 
خنگولتونم :)
شما ممکن است عبارات "عاشق کسی شدن" و "دوست داشتن کسی" را به طور متناوب استفاده کرده باشید. هر دو عبارت بر محبت شما نسبت به شخص دیگری تمرکز دارد ، اما تفاوتهای مهمی بین معانی آنها وجود دارد. روانشناسی ترزا ای دی دیوناتو می گوید: جرقه ای که تجربه عشق در نگاه اول را تعریف می کند بهتر است به عنوان یک جذابیت قوی همراه با گشودگی به روابط آینده توصیف شود. "عشق رمانتیک بیشتر درگیر است و اجزای عاطفی ، شناختی و رفتاری را در بر می گیرد.
همچنین این چیزی نیست ک
تورا دوست دارم شاملو

متن تورا دوست دارم
دانلود اهنگ من از عهد آدم تورا دوست دارم
من از روز ازل تو را دوست دارم

تورا دوست دارم چون نان و نمک

من از عهد آدم تورا دوست دارم علیرضا قربانی

دکلمه تو را دوست میدارم

دوستت دارم
من از عهد آدم تو را دوست دارم
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی‌تر
دیشب یه حرفی زد مهدی که هم حالم خوب شد هم یه نگرانی وارد ذهنم شد
اون بشدت آدم محترم و خودداری بود
تو تمام این مدت دست از پا خطا نکرد
تا وقتی خودم بهش اجازه ندادم هیچ حرف خاصی نزد
حتا وقتی محرم شدیم مدام رعایت میکرد که ابراز احساساتش باعث معذب شدن من نباشه
با این شخصیت قوی و محترم و دوست داشتنی ک ازش دیدم؛
حالا دیشب یه حرفی زد که نابود شدم!
اینکه از اولین روزی که همو دیدیم چه نگاهی به من داشته!
چه تصوراتی دربارم داشته!
و شدت این کشش و علاقه چقدرررر
دختری هستم که بین ٢٠-٢٥ سال، مشکلم مثل خیلی از دخترهای دیگه متاسفانه اینه که خواستگار ندارم! اما جالب اینه تا یک سال قبل کلی خواستگار داشتم اما یهو کلا قضیه کنسل شد، توی این یه سال و خردی کلا ٤-٥ نفر بودن که اصلا قضیه جدی نشده دو نفر شون هم که از طرف خانواده ی پسر منتفی شده. 
این وضعیت خیلی اعصابم رو خورد میکنه به خصوص تا یه کم چهره م ناراحت باشه پدر و مادرم سریع فکر میکنن من غصه ی ازدواج میخورم! و نگاه و حرف هاشون ترحم آمیز میشه، توی چشم های باب
بزرگی می گفت: «قلب زن، پارچه ای است که زود پاره می شود و زود هم رفو می شود».
نشاط و سرزندگی زن، به محبت مرد وابسته است. زن، عشق و احساساتش را با کلمات بیان می کند و نیاز دارد که با شنیدن کلمات، عشق و احساسات را از دیگران دریافت کند. زن، به نرمش و کلمات محبت آمیز، نیاز دارد؛ ولی مردان با رفتار و عمل، عشق و احساسات خود را بیان 
می کنند.
نیاز عاطفی زن، این است که جمله دوستت دارم را چندین و چند بار از زبان همسرش بشنود و از این طریق، به آرامش روحی و اعت
و این آخرین فرصت برای رویا دیدن است ... چقدر دوست دارم امشب در آغوش رویاها گم شوم ... و به بیکرانه دریاها سفر کنم و روی ابرها قدم بزنم ... ماه را بغل کنم و عطر مهتاب را نفس بکشم ... به پروانه ها زل بزنم و از روی رنگین کمان سر بخورم ... و آنگاه به چشمک ستاره ها زل بزنم ... در اقیانوس عشق غوطه ور شوم و تمام احساسات وجودم به جز دوست داشتن را دور بریزم ... و هیچ عضوی به جز چشم برای زل زدن نداشته باشم ... در خلا عشق بمانم و هیچ چیز لمس نکنم ... چه رویاهای قشنگی هستند
دوستت دارم...
به سان یک دیوانه، به سان یک سرباز 
به سان یک ستاره سینما 
دوستت دارم، به سان یک گرگ، به سان یک پادشاه 
به سان انسانی که من نیستم 
میدانی من اینگونه دوستت دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخند
سلام
بنده مجردم و تجربه ای ندارم. اما از دوستان متاهل زیاد شنیدم که در زندکی مشترک، خانواده همسر خیلی مهم هستن. گفتن اگر چه با همسرشون شناخت کامل داشتن، سال ها بعد از آشنایی و ... ازدواج کردن و همسران شون معیارهاشون رو دارن، (حتی ازدواج های فامیلی)، اما اختلافات و تفاوت ها خانوادگی ارتباط شون رو با شوهران شون تحت الشعاع قرار داده. میگن که فقط خود فرد کافی نیست و خانواده ش خیلی مهمن و اون ها اشتباه شون این بوده که تا قبل عقد با خانواده خواستگار ز
دختری 33 ساله و مجرد هستم با  چهره ای  متوسط و قد بلند و باریک، دارای تحصیلات عالیه، به تازگی شاغل شدم. چقدر باید امید داشته باشم و چقدر احتمال داره که خواستگار مجرد سر راهم قرار بگیره؟!، که هم  با سن من سازگار باشه و  هم  طرف سابقه رابطه ها نامشروع و دوستی ها عمیق و طولانی با دحتران نداشته باشه؟، و یا متاهل نباشه؟ (مطلقه بدون فرزند یا با سابقه  نامزدی و عقد مشکلی نیست ولی  بقیه روابط با اعتقادادتم جور در نمیاد!).
شرایط مالی خاصی ندارم مهریه 14 س
مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان، آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد: آره مادر، نه ساله بودم که شوهرم دادند. از مکتب که اومدم، دیدم خونه مون شلوغه، مامان خدا بیامرزم همون تو هشتی، دو تا وشگون ریز، از لپ هام گرفت تا گل بندازه؛ تا اومدم گریه کنم گفت: هیس! خواستگار آمده! خواستگار، حاج احمد آقا، خدا بیامرز چهل و دو سالش بود و من نه سالم. گفتم: من از این آقا می ترسم، دو سال از بابام بزرگتره! گفتند: هیس! شگون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره
وقتی 22 سالم بود با یکی از آشنایان مون که نزدیک چهل ساله بود داشتیم در مورد ازدواج صحبت میکردیم، موضوع سن  مناسب ازدواج بود که من گفتم برای دختر تا 25 سال و برای پسر نهایت تا 29 خوبه. اونم گفت من که 35 سالگی ازدواج کردم چطور؟، منم گفتم خیلی دیره 35 سالگی.
اون روز رو دقیقا یادمه، یه کم رنگ صورتش پرید و بحث رو خاتمه داد و بلند شد رفت حس کردم ناراحت شده ولی زیاد برام مهم نبود چون  فکر میکردم صرفا نظر شخصی مو گفتم و قضاوت نکردم و کار خاصی نکردم ازمن پرسید
نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیبایی ها نشده بودم تا اینکه دوستم از همه ی زیبایی های خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشی های روی دیوار را دوست دارم. اینه ی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال رو
اگر از فهم و شعور دختری خوشتون بیاد اما زیبایی اش 55 باشه از 100... چیکار میکنید؟
مخصوصا که مادرتون مخالف باشه و بگه اصلا خوشم نیومد و صدتا ایراد روی ظاهر بزاره و براش هم اصلا شعور و فهم مهم نباشه.
یعنی مهمه اما همه رو یه جا با هم میخواد.
خب اون دختری که خوشگله صدتا خواستگار رنگ و وارنگ داره، هیچوقت زن پسر آس و پاسی مثل من که هیچکس پشتش نیست نمیشه. نمیدونم چرا به این چیزا فکر نمی کنند!
و سخت تر از منتظر ماندن...
سخت تر از هراس اینکه نکند به اندازه کافی زیبا نباشی...
سخت تر از هزار راه رفتن دلت زمانی که از او خبر نداری...
این است که همچنان کسی را که همه ی این احساسات را به تو تحمیل میکند را دوست داشتنی میبینی...
ادامه مطلب
سلام دوستان عزیز ...
من یه دختر ۲۶ ساله هستم، یه خواستگار دارم که پسرعموی منه، چند بار اومدن و رفتن و با جواب منفی من مواجه شدن، من هیچ علاقه ای به این خواستگار ندارم، هیچ حسی تو این ده سال که اومدن رفتن تو وجود من نسبت به ایشون پیدا نشده.
چند روز پیش اومدن و من باز ردشون کردم، با خودم که خلوت میکنم میگم زندگی که توش هیچ احساسی از طرف من بوجود نیومده، چه جور میشه شکل بگیره، هم من اذیت میشم، هم اون گناه داره، ازدواج بچه بازی نیست که ریسک کنم و بگم ش
سلام 
من علی ۲۹ سالمه، خیلی جاها خواستگاری رفتم، ظاهرم بد نیست، همه میگن معمولیه، قد بلند هم هستم، اما لاغر اندام، نزدیکه به ۱۷ جا خواستگاری رفتم اما از این ۱۷ جا فقط ۲ نفر به دلم نسبتا نشستن که اون ها هم خانواده هاشون به علت اینکه شغلم شهر دیگه هست میگن نه. 
تو اون شهر با یه دختر آشنا شدم البته اتفاقی از نظر من که به دل نشستن کافیه اما ظاهرش بهتره ، البته شاید چون به دلم نشسته میگم.
سنش ۲۲ ساله، دانشجو هستن اما پوششون خیلی آزاد هست و تو آیدی ت
سلام
سوالی از خانوم های خانواده برتر داشتم در مورد شغل خواستگار.
خب الان دیگه همه میدونیم تو شرایط فعلی یکی از موانع اصلی ازدواج مساله اشتغال جوانانه، برای همین این نظر خواهی رو میخوام انجام بدم تا برای ما پسرها بهتر معلوم بشه که خانم های حاضر در این جا با چه شغل هایی و چه میزان حقوقی کنار میان.
خانوم ها بیزحمت اول یه توضیح کوتاه در مورد خانواده خودتون بدین، مثلا شغل پدر و موقعیت اجتماعی و مالی خانوادتون و ...، تا برامون معلوم بشه خانومی که دا
با سلام خدمت همه
طاعات و عبادات تون مورد قبول حق، من سوالی دارم که فقط ازتون خواهشمندم بحث به حاشیه نره و یا جانبداری تعصبی نکنین، من دختری هستم با وضع مالی متوسط، ساکن شهرستان که خواستگاری ۳۴ ساله دارم، ایشون دارای مشخصات زیر میباشد:
* مذهبی در حد واجبات و ترک محرمات
*بسیار چشم پاک
*خوش اخلاق و مهربون
*دست و دل باز در حد معمول (یعنی اگه پول داشته باشن دوست دارن که خرج کنند و خسیس نیستن)
*دختر باز اصلا نیست
*صادق، طوری که همه شرایطش رو حتی مالی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت همه دوستان
دختر و پسری برای ازدواج به هم معرفی شدن که دارای این ویژگی ها هستند؛
پسر خوب و با اخلاق، اهل تلاش و کار، و از نظر جسمی هم خوب هست.
دختر محجوب و مهربان، یک سال بزرگتر از آقا پسر، مدرک دختر فوق لیسانس و پسر دیپلم ، خانواده دختر از لحاظ مالی بهتر از پسر ، از نظر جسمی هم دختر چهره و اندام معمولی دارن، با توجه به اختلافاتی که هست به نظرتون ادامه آشنایی به صلاح هست؟
ممکن هست با این شرایط اقتدار و تکیه گا
سلام دوستان عزیز
من دختری ۲۲ ساله هستم، به تازگی خواستگاری برام اومده که خود آقا پسر از هر نظر پسر خوبی هستن و هیچ کس هیچ بدی در مورد ایشون نمیگه، اما متاسفانه خانواده چندان مناسبی ندارن، حرف پشت شون زیاده (خواهرهاشون)، و تا اون جایی که من خبر دارم مادرشون هم خانوم صاف و صادق و یه رنگی نیستن.
من واقعا موندم چیکار کنم، از یه طرف خودشون گناهی ندارن و شرایط شون کاملا با من جوره از یه طرف هم از نظر خانوادگی به هم نمیخوریم و همچین چیزهایی برای ما پذ
دوست دارم رهبرم رادلبر پیغمبر است/دوست دارم رهبرم را وارث برحیدراست/ازتباراهل بیت و آیت خوب خداست/دوست دارم رهبرم راجلوه ای ازکوثراست/اوپیام کربلا را میدهدبرمسلمین/دوست دارم رهبرم راآسمان رااختراست/میرود راه امام وهرشهیدی باهدف/دوست دارم رهبرم راشیعیان راسروراست/دشمنان دین ماراباز رسوامیکند/دوست دارم رهبرم رادشمن اوابتر است/اسوه والگوی خوبی گشته آقا درجهان/دوست دارم رهبرم رابهر عالم گوهراست/شیعه باشدجانفدای حضرت سیدعلی/دوست دارم ره
سلام دوستان 
موضوعی که میخوام مطرح کنم موضوع مهمی نیست ولی چون خیلی بابتش اذیت شدم دوست داشتم که اینجا در موردش حرف بزنم؛
قضیه اینه که چند ماه پیش یکی از همسایه های ما اومدن و مسئله خواستگاری را مطرح کردن و من چون به هیچ عنوان شرایط ازدواج را نداشتم بدون اینکه بیان و حرف بزنیم مخالفت کردم  همون روز؛ داشتم از کوچه مون عبور میکردم که دیدم ایشون تو کوچه با پدرشون صحبت میکنن و میگفتن که آخه چرا بدون اینکه با هم حرف بزنیم جواب منفی دادن؛ صداشون م
داستان عشقی غیرممکن که زاده ی انتقام است. میران بعنوان تاجری وارد
شهر میشه و مراوداتش رو با خانواده ی شاداوعلوها بیشتر وبیشتر میکنه و در
نهایت نوه ی نصوح شاداوعلو(ریّان) رو خواستگاری میکنه. از اوجاییکه ریّان
نوه ی تنی نصوح نیست و میران خواستگار واقعا خوبی محسوب میشه نصوح نوه ی
دیگه اش رو بهش میده و میران که هدفش انتقامه قبول میکنه …
اولین باری که برایم خواستگار آمد، دقیقا یادم نیست ۱۹ یا ۲۰ ساله بودم...کمتر؟ بیشتر؟ انگار یک عمر گذشته، در حالی که همین حالا من در آستانه ۳۱ سالگی هستم.
ماجرا از این قرار بود که وقتی از دانشگاه برمیگشتم توی مسیر از جلوی مغازه ی استاد علی بنا رد میشدم. استاد علی که همه اوسا علی(بدون سیلاب و تاکید روی عین علی) صدایش میزدند، پسر دایی مادربزرگم بود اما با مادرم مثل خواهر و برادر بودند. طوری که من که انقدر روی پوشاندن مو و مچ دست ها و... از دید نامحرم
سلام 
دخترم ۱۵ سالشه، پسری ۱۹سال با من تماس گرفته و میگه دخترت رو میخوام، اگه به من ندید جور دیگه به چنگش میارم، منم مخالفتم رو بهش گفتم ولی دست بردار نیست و تلاش داره از نزدیک منو ببینه و با من صحبت کنه.
من شماره پدرش رو گیر آوردم، میتونم با پدرش صحبت کنم که پسرش رو سر براه کنه، چون ادعا میکنه که خانواده ش میدونن که دختر منو دوست داره.
مرتبط با بحث ازدواج فرزندان:
یه پسر 19 ساله ادعا میکنه دختر 15 ساله م رو دوست داره
دختر 16 ساله م زیر نظر من با یه پ
مدتهاست که 
نمی دونم چطوری بنویسم 
مدتهاست یعنی چند وقت? روزها? هفته ها? ماه ها? 
نمی دونم 
اما انگار حس می کنم 
نمی دونم 
اول اینکه خیلی از چیزای دنیا برام الکی شده 
دوم اینکه ازدواج همچنان یه رویاست اما دیگه باورم شده که دیری نپاید که نیازم تمام بشود 
دیگه تو فامیل پدری چون تا حد خوبی (خوب برای خودم) احترام دارم احساس آدم بودن می کنم 
این حس رو تو خانواده ی خودم اون قدری که میخوام، ندارم
در فامیل مادری هم کم دارم اما هست 
در محل کارم هم خیلی ک
سلام
آقا من یه سوال دارم شاید جالب باشه و شایدم مسخره اما واسه من مهمه سوالم. من یه پسرم با پوست سفید. خیلی شیر برنج نیستم ولی در حد دخترها سفیدم...!
بعد من تو دانشگاه یک سری دخترها رو میبینم یه روز سفیدن، یه روز سیاهن، آخر من نفهمیدم اینا رنگ پوست واقعی شون چیه؟، سفیدن و برنزه میکنن؟، یا سبزه هستن و سفید کننده میزنن؟، شاید بگید این چه موضوع مسخره ایه و نژاد پرستیه و اینا ولی به نظرم اگر یه دختر سفید بگیرم واسه آیندم بهتره. 
فقط میخواستم بپرسم که
زمان دانشجویی، اردوی مشهد، خوابگاه....
شما اصلا رعایت نمی کنید، خوابگاه یعنی هماهنگی یعنی رعایت حال همو کردن،من باید زود بخوابم وشماها اصلا اهمیت نمیدید،اینم مثل فرهنگ آپارتمان نشینی ِ ، ولی متاسفانه....
سکوتِ همه و خجالت زدگی....
من: خوابگاه یعنی هماهنگی، رعایت حال همو کردن، مثل فرهنگ آپارتمان نشینی، ولی متاسفانه شما برخلاف جمع هستین و از بقیه انتظار دارین رعایت کنن، چرا شما خودتون رعایت نمی کنین و ازبقیه انتظار دارین!؟
از آشنایان بود اون خ
با سلام خدمت کاربران عزیز
من یه دختر شهرستانی ام، تحصیلکرده و چهره زیبایی هم دارم، اما بی نهایت مشکل پسندم، رو قیافه فوق العاده حساسم به راحتی کسی به دلم نمیشینه، الان ۳۲ سالمه ولی بالا رفتن سنم نظرم رو تغییر نمیده که مشکل پسندیم رو کنار بذارم.
ماهی یکی دو تا خواستگار دارم دو سالی هم هست که بیکارم و خونه نشین شدم، خلاصه اینکه هر کی میاد خواستگاریم تا به دلم نشینه، بهترین موقعیت رو هم که داشته باشه ردش میکنم، تا اینکه جدیدا یه خواستگار واسم ا
 چقدر دوست داشتن تو خوب است. دوست داشتن تو  ماهی قرمز هیچ سفره هفت سینی نیست. دوست داشتن تو عین ساعت تحویل سال است. ــ همیشه منتظرش مانده ایم. ــ دوست داشتن تو  عیدی اول فروردین است. کاش همیشه عید بود. کاش همیشه تو را عیدی می گرفتم. تو را دوست دارم زمین از چرخیدن می ماند. و خورشید فراموش می کند که باید غروب کند. تو را دوست دارم. سیب ها  همه ی فصل ها به شکوفه می نشینند. چلچله ها کوچ نمی کنند. وقتی تو را دوست دارم دختر کوچک آسمانم هنوز.
اولین پست ۹۸مون
کلیدی ترین نکته مدیتیشن، تفاوت قائل شدن بین خود و افکار و احساسات است.
افکار ما صدای ذهنی ماست که دائما و دائما توی گوشمان پچ پچ می کند و احساسات ما، الگو های تکراریست که برای مدت زمان طولانی تمرین شده اند و یا در اثر واکنش های ناخودآگاه به یک محرک بیرونی ایجاد می شوند.
(به خاطر داشته باشید که چنین پچ پچی گاهی اوقات باعث می شود بترسیم و نگران شویم دلیلش این است که ما فرض می کنیم افکار ما نشان دهنده هویت ما اس
وقتی به صدای ذهن مان آگاه می شویم و ر
با سلام
بنده پدرم اعتیاد داره ...، جوری هم  نیست که خیلی ضایع باشه ...، میخواستم بدونم این موضوع رو چه زمانی بهتره به خواستگار بگم؟، یا اصلا باید بگم؟، واقعا نمیدونم ممنون میشم راهنماییم کنید
امیدوارم نظرات تون رو بهم بگین چون واقعا جوابش رو نمیدونم ...
مرتبط:
آقا پسرها، تا چه حد معتاد بودن پدر دختر براتون مهمه؟
خواستگارهام به خاطر اعتیاد پدرم منصرف میشن
ازدواج یک نظامی با دختری که پدرش زندان بوده
به خواستگاری دختری که باباش اعتیاد و سوء سابقه
احساسات شخصی برای آن که به معرض دید عموم گذاشته شوند بیش از حد پیچیده و بغرنج هستند .احساسات لطیف درونی وقتی در معرض توجه و نگاه خیره ی دنیای بیرون قرار می گیرند گرد آلودگی و ناپاکی بر آنان می نشیند و با رفتار های سبعانه تکه تکه می شوند .

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

علی اخباری